کنار پنجره مینشینی
برایت چای میریزم؛
دزدکی،
کمی عشق
به چایت اضافه میکنم
سمَّش که اثر کرد
میبوسمت...
مریم قهرمانلو
۰ نظر
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۴
کنار پنجره مینشینی
برایت چای میریزم؛
دزدکی،
کمی عشق
به چایت اضافه میکنم
سمَّش که اثر کرد
میبوسمت...
مریم قهرمانلو
من پاکباز عشقم تخم غرض نکارم
پشت و پناه فقرم پشت طمع نخارم
نی بند خلق باشم نی از کسی تراشم
مرغ گشاده پایم برگ قفص ندارم
من ابر آب دارم چرخ گهرنثارم
برتشنگان خاکی آب حیات بارم
موسی بدید آتش آن نور بود دلخوش
من نیز نورم ای جان گر چه ز دور نارم
شاخ درخت گردان اصل درخت ساکن
گرچه که بیقرارم در روح برقرارم
من بوالعجب جهانم در مشت گل نهانم
در هر شبی چو روزم در هر خزان بهارم
با مرغ شب شبم من با مرغ روز روزم
اما چو باخود آیم زین هر دو برکنارم
آن لحظه باخود آیم کز محو بیخود آیم
شش دانگ آن گهم که بیرون ز پنج و چارم
جان بشر به ناحق دعویش اختیار است
بیاختیار گردد در فر اختیارم
آن عقل پرهنر را بادی است در سر او
آن باد او نماند چون بادهای درآرم