به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند
کیفِ کوچکت باشد
باز شده در جویِ آب
یا وقتی که
گرفته بودی پیشانیات را
لبخند میزدی...
آخرینش میتواند
اولین بوسهی مان باشد
در آسانسور دانشگاه
یا همین تخمه شکستنِ یواشکی
تویِ سینما.
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند دستهایت باشد
رویِ صورتِ من
تا خدا و ابلیس
اشکهایم را نبینند!
یا روزی که
در میدانِ ولیعصر
زمزمه کردی در گوشم:
قرار نیست هیچکس بیاید...
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند
سرفه نکردنت باشد رویِ سیگارهایِ من
میتواند
ناشیانه آشپزی کردنت باشد
ناشیانه عشق بازی کردنت
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند
لنگه کفشِ خونیات باشد
رویِ پیاده رو
وقتی تنات را
رویِ دست میبردند.
میتواند حسرتِ گیسوانت باشد
برایِ بوسیدنِ آفتاب
وقتی با روسری خاکت کردند!
حامد ابراهیم پور