تو را زن میخواهم، آنگونه که هستی
تو را چون زنانی میخواهم
در تابلویهای جاودانه
چون دوشیزگان نقش شده بر سقف کلیساها
که تن در مهتاب میشویند
تو را زنانه میخواهم
تا درختان سبز شوند،
ابرهای پر باران به هم آیند،
باران فرو ریزد ...
تو را زنانه میخواهم
زیرا تمدن زنانه است
شعر زنانه است
ساقهی گندم،
شیشهی عطر،
حتی پاریس زنانه است
و بیروت – با تمامی زخمهایش – زنانه است
تو را سوگند به آنان که میخواهند شعر بسرایند … زن باش
تو را سوگند به آنان که میخواهند خدا را بشناسند … زن باش
نزار قربانی
۰ نظر
۱۹ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۴۶