گاهی برویم پشت دریاها
همان شهری که سهراب میگفت در آن پنجرهها رو به تجلی باز است...
و بیندیشیم که چرا این روزها
باغچهای نیست که در آن،
گل سرخی قبلهمان باشد...
و چرا اسب هم دیگر حیوان نجیبی نیست
و انگار مرگ هم، پایان کبوتر...
جنگ خونین هم نه فقط بین انار و دندان
و آبها همه گِل...
افشین