اشارات نظر
يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۴ ق.ظ
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن، با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه درخلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گو بهار دل وجان باش و خزان باش,ار نه
ای بساباغ وبهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی زجهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هرکجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه!ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین اتش روشن که به جان من و توست
هوشنگ ابتهاج (سایه)
۹۴/۰۴/۰۷