باغ بی برگی
چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۰۷ ب.ظ
آسماناش را گرفته تنگ در آغوش
ابربا آن پوستین سرد نمناکاش
باغ بی برگی،
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکاش
ساز او باران، سرودش باد
جامهاش شولای عریانیست
ور جز ایناش جامهای باید
بافته بس شعلهی زر تار پودش باد
گو بروید نه نروید
هر چه در هر جا
که خواهد یا نمیخواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشماش پرتو گرمی نمیتابد
ور به رویاش برگ لبخندی نمیروید
باغ بیبرگی که میگوید که زیبا نیست
باغ بیبرگی
داستان از میوه های سر به گردونسای
اینک خفته در تابوت پست خاک میگوید
باغ بی برگی
خندهاش خونیست اشکآمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش
میچمد در آن
پادشاه فصلها، پاییز.
مهدی اخوان ثالث
۹۴/۰۶/۰۴