گلبرگ مغرور
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۳۵ ب.ظ
من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی
ولی با منت و خاری پی شبنم نمی گردم
من آن خاکم به زیر پا ولی مغرور مغرورم
به تاریکی منم تاریک ولی پر نور پر نورم
اگر گلبرگ بی آبم به شبنم رو نمی آرم
اگر تشنه به خورشیدم به سایه تن نمی کارم
من آن دردم که هر جایی پی مرهم نمی گردد
چه غم دارم اگر دنیا به کام من نمی چرخد
من آن عشقم که با هر کس سر سفره نمی شیند
من آن شوقم که اشک هایم به جز محرم نمی بیند
اگر من سایه ی خشکم به دریا دل نمی بندم
من آن خاکم به زیر پا ولی مغرور مغرورم
به تاریکی منم تاریک ولی پر نور پر نورم
اگر گلبرگ بی آبم به شبنم رو نمی آرم
اگر تشنه به خورشیدم به سایه تن نمی کارم
من آن دردم که هر جایی پی مرهم نمی گردد
چه غم دارم اگر دنیا به کام من نمی چرخد
من آن عشقم که با هر کس سر سفره نمی شیند
من آن شوقم که اشک هایم به جز محرم نمی بیند
اگر من سایه ی خشکم به دریا دل نمی بندم
اگر باران پر بارم به صحرا دل نمی بندم
۹۴/۰۶/۱۳