بزنم یا نزنم؟!!
حرفها دارم، اما ... بزنم یا نزنم؟
با توام! با تو! خدا را! بزنم یا نزنم؟
همهی حرف دلم با تو همین است که: «دوست ... »
چهکنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟
عهدکردم دگر از قول و غزل دمنزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟
گفتهبودم که بهدریا نزنم دل، اما
کو دلی تا که بهدریا بزنم یا نزنم!؟
از ازل تا بهابد پرسش «آدم» این است:
دست برمیوهی «حوا» بزنم یا نزنم؟
بهگناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟
دست بر دست، همهعمر در اینتردیدم:
آرامش نه عاشق بودن است
نه گرفتن دستی که
محرمت نیست
نه حرف های عاشقانه
و نه
قربان صدقه های چند ثانیه ای...
آرامش
حضور خداست
وقتی در اوج نبودن ها
نابودت نمیکند...
وقتی ناگفته هایت را
بی آنکه بگویی میفهمد
وقتی نیاز نیست
برای بودنش
التماس کنی
غرورت را
تا مرز نابودی پیش ببری ،
وقتی مطمئن باشی با او
هرگز
تنها
نخواهی بود ...
آرامش یعنی همین
تو بی هیچ قید و شرطی
خدا را داری ... یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟
قیصر امینپور